سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیر بی سلوک

جایگاه مادر در اندیشه دینی

پدید آورنده : محمد احسانی ، صفحه 31

اشاره
شکی نیست که مادر از هر جهت مقام ارجمند و والایی در همه ادیان داشته و دارد و همگان با دید احترام به او می نگرند و به عظمت و بزرگی از وی یاد می کنند. هر دین و آیینی که در طول تاریخ آمده به این مسئله توجه کرده و مردم را به خدمت به مادر فراخوانده است. همان گونه که دین نسبت به سایر پدیده های عالم اظهار نظر می کند، جهان را آن گونه که هست به ما می نمایاند و در امور ارزشی ارزش ها را معرفی و در مورد آن ها ارزش گذاری و داوری می نماید؛ درباره مادر ومقام و جایگاه او نیز ساکت نبوده، بلکه عنوان مادری را جایگاه بس والا و ارزشمند دانسته، مقام وی را گرامی می دارد. ادیان مختلف با همه اختلافاتی که دارند در این زمینه اتفاق نظر داشته و همه با دید احترام به مادر می نگرند و مقام مادر را از مقام هر کس دیگر برتر و بالاتر می دانند. در این جا ابتدا مقام مادر را در ادیان گذشته بررسی می کنیم، سپس به جایگاه او در دین اسلام اشاره می نماییم.
1- ادیان گذشته
به هر دین و آیینی که نظر کنیم و متون مربوط به آن را با دقت بخوانیم، در خواهیم یافت که آن دین نگاه خاصی به مادر دارد و احترام و تعظیم او را واجب می داند. انبیای گذشته ضمن این که به احترام نهادن به مادر توصیه می کردند، قبل از همه خود در مقابل مادر تکریم نموده برایش طلب رحمت و مغفرت می کردند. ابراهیم خلیل (علیه السلام) برای پدر و مادرش دعا می کند و از خدا می خواهد که آن ها را مورد غفران و آمرزش قرار دهد: «ربّنا اغفرلی و لوالدیَّ و للمؤمنین یومَ یَقومُ الحساب»؛ «پروردگارا! من و پدر ومادرم و همه مؤمنان را، در آن روز که حساب بر پا می شود، بیامرز.» این دعای ابراهیم افزون بر این که نشان دهنده بزرگی شأن و مقام مادر است، جنبه تربیتی نیز دارد؛ چرا که به پیروان مکتب توحید می آموزد که این گونه برای پدر و مادرشان دعا کنند. بنابراین، در دین ابراهیم خلیل (علیه السلام) که دین حنیف وخالص بود، مادر از مقام بالایی برخوردار بوده و جایگاه خاصی نزد او داشته است.
هم چنین در آیین موسای کلیم (علیه السلام) مقام مادر بس عظیم و بزرگ بوده و فرزندان خدمت کار به مادر همنشینان بهشتی پیامبران می شده اند. حضرت موسی (علیه السلام) هنگام مناجات با خدا، از خداوند درخواست کرد که همنشین وی را در بهشت برایش معرفی کند تا او را بشناسد. خطاب آمد، ای موسی! در فلان ناحیه، کوچه فلان و فلان مغازه برو، کسی که در آن جا مشغول کار است او رفیق تو در بهشت خواهد بود.
حضرت موسی (علیه السلام) سراغ او رفت، دید جوانی است قصاب. از دور مراقب بود تا ببیند او چه عمل شایسته ای دارد. اما چیز فوق العاده ای از او مشاهده نکرد. شب هنگام که جوان محل کار را ترک می کرد، موسی بدون آن که خود را معرفی کند، نزد جوان آمد و از او خواست تا شب را مهمانش باشد. حضرت موسی می خواست بدین طریق رمز کار او را به دست آورد و ببیند آن جوان چه عبادت هایی در خلوتگاه انجام می دهد که این قدر درجه پیدا کرده و همنشین پیامبر خدا شده است.
جوان همین که وارد منزل شد قبل از هر چیز غذایی آماده کرد، آن گاه سراغ پیر زنی از کار افتاده رفت که دست و پایش فلج شده، قدرت حرکت و جا به جا شدن را نداشت. با صبر و حوصله غذا را لقمه لقمه به دهانش گذاشت، او را شست و شو داد، لباسش را عوض کرد و سر جایش گذاشت. موسی هنگام خدا حافظی خود را معرفی کرد؛ پرسید این زن کیست و پس از آن که به وی غذا می دادی نگاهی به سوی آسمان می انداخت و کلماتی بر زبان جاری می کرد، چه بود؟
گفت این زن مادرم است و هر بار که به او غذا می دهم و او را سیر می کنم درباره من دعا می کند و می گوید: خدایا او را همنشین موسی بن عمران در بهشت برین قرار بده. موسی به جوان مژده داد که دعای مادر درباره تو مستجاب گردیده است.»
مقام مادر در دین حضرت عیسی (علیه السلام) به حدی است که وی در آغاز زندگی شکر خدا می گوید و نخستین بار این نکته را یاد آور می شود و از خدا تشکر می کند که او را نسبت به مادرش نیکوکار قرار داده است؛ چون او می داند که نیکی به مادر بالاترین ارزش را دارد: «و برّا بوالدتی و لم یجعَلنی جبّارا شقِیّا»؛ «مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبار و شقی قرار نداده است.» حضرت مسیح که بدون پدر از مادر متولد شد، صرف این که نیکی به مادر را از امتیازات خود بر می شمارد. دلیل روشنی است بر اهمیت مقام مادر در نزد وی، وگرنه عیسی به عنوان فرستاده خدا افتخاراتی بسیار داشت و می توانست آن ها را در مقام شکر گذاری متذکر شود.
2- دین اسلام
هر چند همه ادیان الهی مقام ارزشمندی برای مادر قایلند و به او احترام می گذارند، ولی اسلام بیش از دیگر مکاتب به این مسئله توجه نموده و به مادر عظمت بخشیده است. حقوقی را که اسلام برای مادران مشخص کرده، بسیار فراتر از حقوقی است که برای دیگران حتی پدر قایل شده است؛ چرا که مادر مربی انسان و در حقیقت پرورش دهنده جامعه است و اوست که می تواند فرد و جامعه را به سعادت برساند و یا به شقاوت و بدبختی بکشاند. در این جا لازم است تا جایگاه مادر را به طور فشرده و خلاصه از منظر قرآن و احادیث اسلامی بررسی کنیم:
1. قرآن کریم: کلمه مادر به اشکال مختلف، به صورت مفرد و جمع مانند: «اُمّ» و «والدتی» «اُمّ موسی» «والدات» و «امّهات» و امثال آن، فراوان در قرآن آمده است. هم چنین مادر و پدر به هیئت تثنیه مانند «والدین»، و «ابوی» مکرر در این کتاب آسمانی به کار رفته است. اگر با دقت در این موارد نگاه کنیم، می بینیم که خداوند در هر یک از آن آیات، با عظمت و بزرگی از مادر یاد کرده و به نوعی از مقام او تمجید نموده است. چرا که وحی و الهام مستقیم خدا به مادر موسی، اظهار ارادت و نیکویی عیسی به مادر، بیان زحمات و رنج های مادر در قرآن کریم و همچنین دستور حق تعالی به احسان و نیکی نسبت به پدر و مادر، همه گواه بر رفعت جایگاه مادر است.
خدای تعالی در سوره لقمان و احقاف پس از توضیه به احسان والدین، تحمل رنج و زحمت های مادر را بیان می کند و می فرماید: «حملته امّه کُرها و وضعته کُرها و فصالُه ثلاثون شهرا حتّی اذا بلغ أشدّه و بلغ اربعین سنة»؛ «مادرش او (فرزند) را با ناراحتی حمل می کند و با ناراحتی بر زمین می گذارد و دوران حمل و از شیر باز گرفتنش سی ماه است تا زمانی که به کمال و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد.» بیان رنج و تلاش مادر با این که پدر نیز در اغلب سختی های تربیت فرزند شریک است، خود دلیل بر اهمیت و ارزش کار مادر است. روشن است، کسی نزد حق تعالی مقام بالاتر دارد که کار ارزشمندتری انجام دهد.
نکته قابل توجه در آیات مربوط به احسان پدر و مادر این که خداوند ابتدا به نیکی کردن نسبت به پدر و مادر هر دو دستور می دهد، سپس بدون ذکر زحمات پدر، مشکلات و ناراحتی های مادر را بیان می کند. گویی، مادر عامل اصلی در لزوم نیکی به والدین بوده و کار او آن قدر ارزشمند است که احسان به پدر را نیز بر فرزند واجب می سازد. اگر نبود صبر و پایداری مادر، در برابر سختی های دوران بارداری و پذیرش ناگواری های طاقت فرسای دوره شیر دهی و تربیت فرزند، شاید به این قطع و حتم به احسان والدین به صورت مطلق حکم نمی شد. تا آن جا که مسئله نیکی به پدر و مادر در قرآن کریم هم طراز با عبادت خدای متعال به حساب آمده است.
2- سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله): منظور از سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفتار و سیره آن حضرت می باشد که در قالب کلام و رفتار از ایشان به یادگار مانده است. شخصیت، مقام و رعایت حقوق مادر در احادیث نبوی و سیره نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) به خوبی بیان شده است. از آن جا که از منظر مکتب تشیع به لحاظ حجیت و سندیت هیچ تفاوتی میان سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله) و قول و سیره امامان معصوم (علیهم السلام) وجود ندارد، از این رو برای تبیین بهتر موضوع، افزون بر کلام و سیره رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از بیان و رفتار ائمه اطهار (علیهم السلام) نیز بهره خواهیم برد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در تبیین مقام مادر می فرماید: الجنّةُ تحتَ اقدامِ الامّهات؛ بهشت زیر پاهای مادران است.» این حدیث حاکی از این است که بدون رضایت مادر نمی توان به بهشت و نعمت های بهشتی دست یافت. اگر کسی بخواهد به درجات عالیه جنّت و رضوان نایل گردد، باید به مادر احترام بگذارد و به او خدمت کند. این همه ارج نهادن به مقام مادر شاید به خاطر زحماتی است که مادر متحمل می شود. تحمل رنج و زحمت دوره بارداری و کودکی و تأمین نیازهای جسمی و روحی فرزند از مشکلات طاقت فرسایی است که مادر می تواند بپذیرد. طبیعی است که خداوند در قبال صبر و بردباری مادر، اجر و مزد بی پایان به او عنایت می کند. قرآن کریم به رنج و زحمت مادر اشاره کرده می فرماید: «حملته امّه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلایون شهرا»؛ «مادرش او را با ناراحتی حمل می کند و با ناراحتی بر زمین می گذارد و مدت حمل و از شیر باز گرفتنش سی روز است.» به قول معروف هر که بامش بیش، برفش بیش تر. مادر نسبت به تربیت فرزند مشکلات زیادی را متحمل می شود و طبعا پاداش زیادتری را نیز مستحق می گردد.
جنان در زیر گام مادران است
بکش بر دیده، خاک زیر گامش
مکن بر روی او تندی که بر تو
خدا فرموده واجب احترامش
(خسرو)
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: جوانی خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آمد، عرض کرد: یا رسول اللّه! به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: به مادرت. دوباره سوال کرد، فرمود: به مادرت. مرتبه سوم پرسید. فرمود: به مادرت. مرتبه چهارم سوال نمود پس از آن به کی نیکی کنم؟ فرمود: به پدرت.
جایگاه مادر و ارزش نقش مادری از این گفتار پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به روشنی قابل درک و فهم است و این که حضرت سه بار به نیکی کردن نسبت به مادر دستور می دهد و نوبت چهارم به احسان پدر سفارش می کند؛ بهترین دلیل بر عظمت شأن مادر می باشد. از این بیان حضرت استفاده می شود که فعالیت های مادر، از آغاز انعقاد نطفه فرزند تا پایان دوره تربیت او چند برابر کار پدر ارزشمند است و از این رو حق مادر بر فرزند نیز بیش تر از حق پدر می باشد.
سیره و رفتار رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نسبت به مادر و دایه های شان که به نوعی حق مادری به عهده آن حضرت داشتند، نیز نشان دهنده احترام ویژه ایشان از مقام مادر است. به نوشته تاریخ نویسان، پیامبر بیش از سه روز از شیر مادر ننوشید و پس از آن طبق سنت عرب به دایه سپرده شد و در دامن دایه هایی چون ثوبیه (کنیز ابوجهل) و حلیمه سعدیه پرورش یافت. حضرت در طول زندگی همیشه به یاد مادران رضاعی خود بود و از هر جهت به آنان کمک می کرد. پس از بعثت پیامبر کسی را فرستاد تا ثوبیه را از ابوجهل بخرد، ولی او حاضر به فروش وی نشد. اما او تا آخر عمر از کمک های حضرت بهره مند بود. زمانی که پیامبر خبر مرگ ثوبیه را شنید، آثار تألم و اندوه در چهره مبارکش نمایان شد.
سیره پیامبر در احترام نسبت به مادرش آمنه و احترام فوق العاده نسبت به وی، بهترین دلیل بر عظمت مقام مادر است. به نوشته تاریخ نگاران، پیامبر همراه مادر جهت زیارت تربت پدرش عبداللّه به سفر یثرب رفتند. هنگامی که در سرزمین ابواء - نزدیک مدینه - رسیدند، آمنه بیمار شد و به تدریج وضعش رو به وخامت نهاد و کم کم آثار مرگ در وی پدیدار گشت. پیامبر در آخرین لحظات زندگی مادر، صورت خود را به صورت او گذاشت و با حالت غم و اندوه به چهره مادر نگاه می کرد و می گریست. همراهان هر بار او را از جسد مادر جدا می کردند، دوباره خود را روی جنازه مادر می انداخت و ناله می کرد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پس از وفات مادر همواره به یاد او بود و به زیارت مزارش می آمد. روزی بر سر مزار مادر آمد، دو رکعت نماز خواند، سپس ندا داد مادر! قبر شکافته شد، آمنه در میان قبر نشسته بود و می گفت: «اشهد أن لا اله الا الله و انک رسول اللّه». حضرت از مادر سؤال کرد: امامت کیست؟ گفت: فرزندم! امام تو کیست؟ پیامبر فرمود: اینک امام تو علی بن ابی طالب (علیه السلام) است. آمنه به ولایت علی (علیه السلام) شهادت داد و به جایگاهش برگشت.
این رفتار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در حال حیات و پس از وفات آمنه، نشان دهنده عظمت، منزلت و مقام عالی مادر است؛ چرا که افضل موجودات عالم، یعنی وجود مقدس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) همانند یک انسان خاضع، در برابر مادر زانوی ادب بر زمین می زند و با دید احترام به او نگریسته، از او تعظیم به عمل می آورد. سرانجام می خواهد مادرش با ایمان هر چه کامل تر در قیامت محشور گردد، شهادت به ولایت علی (علیه السلام) را به او تلقین می کند. این سیره پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) برای همه مسلمانان دنیا درس بزرگ است و در رفتار با مادر، باید به آن حضرت تأسی کرد و از سیره او درس آموخت.
3. سیره و گفتار امامان معصوم (علیهم السلام): سخنان ائمه اطهار (علیهم السلام) و نیز سیره آن بزرگواران در تبیین جایگاه و منزلت مادر، خیلی زیاد است که نمی توان به بررسی همه آن ها پرداخت در این جا لازم است به عنوان نمونه به برخی از گفتار و رفتار ایشان در این زمینه اشاره کنیم.
امام علی بن الحسین (علیه السلام) در باب حق مادر و عظمت و منزلت او می فرماید: «و أما حق اُمّک أن تعلم أنها حملتک حیث لا یتحمل احدُ احدا، و أعطتک من ثمرة قلبها ما لا یعطی احدٌ احدا و وقتک بجمیع جوارحها و لم تبال أن تجوع و تطعمک و تعطش و تسقیک و تعری و تکسوک و تضحی و تهجرک النوم لاجلک و وقتک الحَرّ و البرد لتکونَ لها فإنّک لا تطیق شکرها الا بعون الله و توفیقه؛ «حق مادر بر تو این است که بدانی او تو را حمل نمود، آن گونه که هیچ کس، دیگری را حمل نمی کند؛ و از میوه قلبش به تو داد که احدی به دیگری نمی دهد؛ تو را با جمیع اعضاء و جوارحش در آغوش گرفت و باکی نداشت از این که گرسنه باشد در حالی که تو را می پوشاند و در آفتاب باشد تا تو را در سایه نماید و خواب را به خاطر تو ترک نمود و تو را از سرما و گرما محافظت نمود و تو در برابر این همه خدمت، کجا می توانی شکر گزار او باشی، مگر به کمک و یاری و توفیق پروردگار.»
این کلام امام سجاد (علیه السلام) که به زبان تبیین حقوق ارائه شده، نشان دهنده عظمت و بزرگی مقام مادر است. چرا که حضرت با بیان این نکته که فرزند بدون استعانت و کمک از خدای متعال قادر به ادای حقوق مادر نخواهد بود، در حقیقت خواسته به نوعی رفعت مقام مادر را برای فرزندان تبیین کند و آنان را در خدمت کردن به مادر ترغیب نماید.
این مسئله به لحاظ تربیتی نیز دارای اهمیت است که انسان همیشه و در هر کار، به ویژه در خدمت رسانی به مادر و جلب رضایت وی از خدا کمک بجوید و با اتکاء به امدادهای او انجام وظیفه کند و بر مشکلات زندگی فایق آید. برداشت تربیتی ای که از این گفتار امام (علیه السلام)، می توان به دست آورد این است که فرزند باید همواره شکر گزار رنج و زحمت های مادر باشد و تمام توان و قدرت و رشادت خویش را از او دانسته، خود را دایم مدیون مادر بداند.
این کلام امام (علیه السلام) عین واقعیت است که مادر، فرزند را به مراتب بیش از جانش دوست می دارد و تمام مشکلات را به جان می خرد تا او در آسایش باشد. طبیعی است که این همه عشق و علاقه به فرزند و تحمل سختی های فراوان برای تربیت فرزند، حق بزرگی به عهده فرزند می گذارد که می بایست در جهت ادای آن تلاش کرد. از این جاست که خداوند می فرماید: «فلا تقُل لهما اُفَّ»؛ «در برابر آنها (پدر و مادر) اف مگو.» مبادا! قلب مادر را بشکنی و خود را عاقّ وی نموده، مورد خشم خدا قرار گیری که خشم مادر قهر خدای تعالی را به همراه دارد.
سیره معصومان (علیهم السلام) و برخورد آن بزرگواران با مادرانشان و تعظیم در برابر نام مادر بیانگر علوّ مقام و منزلت مادر است. یکی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) با چهره گرفته و حالت غم و اندوه بر حضرت وارد شد. امام فرمود: علت حزن و اندوهت چیست؟ عرض کرد همسرم دختر آورده است، از این جهت ناراحتم. فرمود: نامی برایش انتخاب کرده ای؟ گفت: فاطمه نام کردم. امام با شنیدن نام فاطمه، دست خود را به احترام بالای پیشانی نهاد و آه عمیقی از دل کشید، سه بار آن را تکرار نمود و سپس به وی فرمود: حال که چنین نامی بر دخترت نهاده ای مواظب باش، هرگز او را دشنام ندهی! نام او نام عزیز و محترم است، همواره احترام نامش را داشته باش.
نتیجه گیری
از آنچه گفته شد، جایگاه مادر در ادیان الهی، به ویژه دین مقدس اسلام روشن گردید. نیز این نکته به دست آمد که مقام مادر در بینش دینی مقامی است بلند که در آیات قرآن هم ردیف اطاعت و عبادت خدا ذکر شده است. بر این اساس، بر فرزندان و همه نسل جوان لازم است که به این امر مهم توجه کنند و تا آن جا که می توانند به مادر احترام بگذارند و به او خدمت نمایند. به خصوص در کهن سالی باید نیازهای مادر را تأمین کنند؛ چون او در این سن و سال شدیدا احتیاج به کمک دارد. وظیفه عقلی و دینی فرزند است که به والدین در هر شرایط یاری رساند.
پی نوشت ها:
1. سوره ابراهیم (14) آیه 40.
2. جعفر میر عظیمی، حقوق والدین، قم، کتابخانه حضرت ابوالفضل «ع»، 1369، ص 226.
3. سوره مریم (19) آیه 32.
4. قال ابن امّ إنَّ القوم استضعفونی؛ گفت فرزند مادرم این گروه مرا در فشار گذاردند. (اعراف: 150)
5. و برا بوالدتی؛ مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده است. (مریم: 32)
6. و اوحینا الی امّ موسی؛ ما به مادر موسی الهام کردیم. (قصص: 7)
7.و الوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین؛ مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر می دهند. (بقره: 233)
8. و امّهات نسائکم؛ مادران زنان شما. (نساء: 23)
9. بالوالدین احسانا؛ به پدر و مادرتان نیکی کنید. (بقره: 83)
10. سوره اعراف (7) آیه 27.
11. سوره لقمان (31) آیه 14.
12. سوره احقاف (46) آیه 15.
13. و قضی ربّک أن لا تعبدوا إلا ایاه و بالوالدین احسانا؛ و پروردگارت فرمان داده، جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. (اسرا: 23).
14. محمد، محمدی ری شهری، منتخب میزان الحکمه، قم، دار الحدیث، 1422 ق، ص 552.
15. سوره احقاف (46) آیه 15.
16. جعفر میر عظیمی، حقوق والدین، قم، کتابخانه حضرت ابوالفضل «ع»، 1369، ص 321 - 370.
17. منتخب میزان الحکمه، ص 552.
18. جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب، چاپ 1380، 17، ج 1، ص 159.
19. بنت الشاطی، آمنه مادر محمد، ترجمه حسین اژدری آزاد، تهران، کتابفروشی آتروپارت، بیتا، ص 112.
20. آمنه مادر محمد، ص 221؛ به نقل از حیات القلوب، ج 2، ص 35.
21. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، بیروت، دار الاضواء، الطبعة الثانیة، 1413 ق، ج 2، ص 460 - 461.
22. سوره اسراء (17) آیه 23.
23. حر عاملی، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا، ج 15، کتاب النکاح، ابواب احکام الاولاد، باب 87، ص 200.

 


نوشته شده در پنج شنبه 92/2/12ساعت 11:3 صبح توسط نیره نظرات ( ) |

اعوذ و بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

زیارت نامه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ

 صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ

أَبُوکِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ

وَ أَتَى (أَتَانَا) بِهِ وَصِیُّهُ‏ فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا

 لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَیَتِکِ‏


اى آن که خدایى که تو را خلق کرد پیش از خلقت بیازمود و در آن آزمایش بر هر گونه بلا و مصیبت تو را شکیبا و بردبار گردانید.

و ما چنین پنداریم که دوستان شما هستیم و مقام بزرگى شما را تصدیق مى‏کنیم و بر هر دستور و تعلیمات الهى که پدر شما و وصیّش که درود حق بر او

و آلش باد براى ما آورد صبور و مطیع خواهیم بود.

پس ما درخواست مى‏کنیم هرگاه که مصدق و مؤمن به شما هستیم که ما را بواسطه این تصدیق به رسول و وصیش خدا به شما ملحق فرماید

تا به ما مژده رسد که بواسطه دوستى شما ما را از گناهان پاک سازد.



نوشته شده در یکشنبه 92/1/4ساعت 8:51 عصر توسط نیره نظرات ( ) |

 

دلتنگی برای چیزایی که قراره از دست بدیمشون یه چیز عادی تو زندگیه!! حتی عادی تر از نفس کشیدن!!! اما میشه برای نفس کشیدن هم دلتنگ شد و عادی هم بود؟؟؟؟؟؟!!

خیلی نعمتها تو زندگی آدم مثل نفس میمونن و از دست دادنشون نفس آدم رو میبره! آدم رو زمینگیر میکنه!!

گاهی ترس از دلتنگی از دست دادن از خود از دست دادن سخت تره!!! و گاهی اونقدر ترس از دست دادن بعضی نعمتها برامون سخت میشه که یادمون میره که توی فرصت باقیمونده از وجودشون لذت ببریم!!!

اما میشه آروم بود و با تمام دل امیدوار بود به اینکه، اونی که این نعمت رو داره ازت میگیره همونیه که خودش اون رو بهت داده!!!

آروم باش اون خبر داره از دل بستن و دلتنگیای تو و از نیاز و احساس تو!!!

اگه اینکار دست کس دیگه ای بود حق داشتی نگران باشی اما او کسیه که همه چیز تحت نظارتشه!!!!

گاهی وقتی نعمتی رو از دست میدیم از اون بهتر و بالاترش نصیبمون میشه چون بچه آدم همیشه پای رفتنش، در حال رشد و بزرگ شدنه و همیشه نیاز به کفشی داره که اندازه پاش باشه!!!

بعضی بچه ها اصرار دارن کفش قبلیه رو بپوشن اما اندازشون نیست!!!بعضی نعمتا مثل پای افزار جدید و نو و گشاد برای پیاده روی به سوی خدا هستن!!اما امان از روزی که نعمتهای واقعی از دست آدم برن!!

ما که لیاقت نعمتهای تو رو نداریم اما تا حالا هر چی دادی شکر و هر چی ندادی بازم شکر!!!

مخلصتیم خدا جون!!!گل تقدیم شما

 


نوشته شده در شنبه 90/6/26ساعت 10:34 عصر توسط نیره نظرات ( ) |

همیشه با خودم فکر می کردم که چرا همیشه و همیشه اونایی که پیام آور حضرت حق هستن خیلی خیلی اصرار دارن که در ازای زحمتها و اذیتهایی که برای هدایت مردم و رسوندن اونها به خدا میکنن هیچ مزدی دریافت نمیکنن

همیشه با دقت کردن و در نظر داشتن نکته هایی که توی آیات قرآن خیلی روشون تاکید و اصرار شده میشه گره خیلی کارهای دیگه رو باز کرد
آدمهایی که دم از خدا و دین و عرفان میزنن یا بعضیا که الان به فکر درست کردن یه منصب دینی توی لباس مقدس مرجعیت هستن و افراد هم صنف اینها چرا دوره میفتن و از مردم پول گدایی میکنن تا رساله چاپ کنن یا پول جمع میکنن تا محافل عرفانی برگزار کنن!!!!
یاد اون زمانهایی به خیر که مراجع بزرگ ما با نماز و روزه استیجاری هزینه تاسیس مدارس علمیه رو تهیه میکردن یا با وجود نیاز شدید و تنگدستی هیچ موقع از بیت المال توی دستشون استفاده نمیکردن !!!!
شاید منظور انبیای خدا این بوده که به ما کد بدن که فرق خودی و نخودی رو بفهمیم کسی که به خدا متصل باشه دست گدایی پیش خلق خدا دراز نمیکنه چون خودش ضامن روزی مبلغین کارمندای خودشه!

کسی که برای خدا ساختمون بالا میبره یا برای خدا میخواد مرجع بشه از در خونه خود خدا گدایی میکنه نه از توی سایتای اینترنتی!

 

 


نوشته شده در سه شنبه 90/6/22ساعت 7:33 عصر توسط نیره نظرات ( ) |

 
گاهی اوقات اونقدر از دست آدمهایی که مثل خودم و تو تیپ خودم هستند دلگیر میشم که حد نداره!!
آخه خداییش یه کسی که دم از خدا و دین و ایمون میزنه حق داره فلان حرکت رو از خودش نشون بده یا فلان حرف رو بزنه؛ خیلی بعید و غیرقابل بخشششه!!! نمیدونم چه جوری خدا با این آدمای به این بدی تا میکنه؟؟
آدمایی که ظاهر خدایی ولی درونی خاکی دارن آدمایی که به ظاهر بلیط پرواز گرفتن ولی شیش دنگ حواسشون به گندمای تو مزرعه دنیاست!!
گاهی وقتها که خودم اونی که ادعاشو دارم نیستم ،کم میارم ،می ترسم،وسوسه میشم یا میزنه به سرم که بلیط پروازمو بندازم تو جوب آب و بعدش بشورم بذارمش رو طاقچه یا همون تاقچه ادبیاتم ته کشیده!!! وبه ظاهر مچالش نگاه کنم
حتما خدا میبخشه!!! خودش میدونه که کم آوردم !! اونم فهمید که یه لحظه پام لغزید و سست شدم!!! خود اونم راضی به زحمت من نیست!!! یا به قول اون دوستمون والله اگه امام زمانمون راضی باشه که ما اینقدر تو دردسر بیفتیم!!! اینطور نیست؟؟؟؟
وای که وقتی به خودمون میرسه این بچه شیطونه آیت اللهی میشه و توجیه المسایلی مینویسه!!!واااااای
بگذریم از این شیطنتا میخواستم بگم چرا اینقدر کم کاری و لغزش چه خودم جه خودمون!!!
چرا ظاهرمون آبادتر از باغ دلمونه؟
شاید به خاطر اینه که ما فقط به اون قوانینی از دینمون پایندیم که راحت و بی دردسرتر ازهمه چیزه!!!! گرچه ،ما مأمور به حفظ ظاهر دین هم هستیم
نمیدونم چقدر این رو با یقین بگم اما کاش هر کسی به اندازه آبادی دلش ظاهرش رو صفا میداد نه بیشتر!!!!
میگن یه روز دو تا گنجشک شکایت یه دهقانو به حضرت سلیمان بردند که بال و پرشون رو زخمی کرده بود
حضرت سلیمان دهقان رو احضار کرد ولی دهقان گفت اینا بی اجازه از محصول من داشتن میخوردن
یکی از گنجشکا گفت منم به دوستم گفتم بی اجازه از گندمای این مرد نخوریم ولی دوستم گفت: این مرد مهربونی به نظر میرسه اذیتمون نمیکنه. اما این مرد تا ما رو دید عصاشو پرت کرد و ما رو زخمی کرد
حضرت سلیمان گفت که حق با گنجشکاست چون نباید دهقان تا این خشن برخورد میکرد و به دهقان گفت که باید رضایت گنجشکا رو کسب کنه!!!!
دهقان گفت: آذوقه یه سالتون رو میدم اونا گفتند:نه گفت: دو سال گفتند: راضی نیستیم
دهقان هر چی گفت اونا قبول نکردند. حضرت سلیمان گفت: شما به چی راضی میشین؟
گفتند: بهش بگید قیافشو عوض کنه!!!!
                                                                                 ریا

 


نوشته شده در سه شنبه 90/6/15ساعت 12:18 صبح توسط نیره نظرات ( ) |

توی هیاهوی بازار زندگی که همه توی تلاش و تکاپو هستند و همه دارن مسابقه میدن, به نظرتون کی این وسط برنده میشه؟

منظورم اینه که بالاخره همه ما میخواهیم که تلاشهامون به ثمر برسه و به هدف نهاییمون برسیم!!!!! اما اینکه هممون وقتی به نتیجه تلاشهامون میرسیم, جایی که آخر خطه و راننده ماشین رو نگه میداره و میگه اینچا ایستگاه آخره, آیا احساس پیروزی میکنیم یا نه؟

همه چی بستگی داره به اینکه وقتی از خونه زدی بیرون, بدونی که باید کجا بری و وقتی که مقصدت رو تعیین کردی مسیرت رو درست پیدا کنی و بالاخره سوار اتوبوسی بشی که تو رو به اونجا برسونه

اما همه ما سوار هر خطی بشیم ایستگاه آخر برا همه یکیه!!!!!

من عاشق لحظه زیبای اون مردی هستم که وقتی به آخر خط رسید با صدای بلند گفت که به خدای کعبه قسم اونی که این بازی بی رحم روزگار رو برنده شد علیه

                                                                                      

                                                                                                                     


نوشته شده در یکشنبه 90/5/30ساعت 4:4 عصر توسط نیره نظرات ( ) |

از بین شبها چند تا شب ماه مبارک اسمشون شده شب قدر حکمتش که بماند موندم که چرا باید قدر این شبها رو بدونم ؟
اصلا باید قدر چی رو بدونم ؟ فکر کنم این سؤال دومی بیشتر جای فکر کردن داره
شاید باید قدر وقت دعا و ارتباط با مبدأ وجودمون و مقصد آرزوهامون رو بدونیم شایدم باید بیشتر قدر زنده بودنمون رو بدونیم و برنامه درستی برای زندگیمون بریزیم یعنی چطور بگم, بشینیم و فکر کنیم که لحظه لحظه ثانیه هایی رو که فرصت داریم برای چی به ما دادند؟
شاید هم یه چیزایی هست که هممون فراموش کردیم باید سال به سال راجع بهشون فکر کنیم
بالأخره دوستان گذشته از این حرفا اگه این شب بهتر از هزار شبه یک ساعت تفکر کردن بهتر از عبادت هفتاد سال



نوشته شده در جمعه 90/5/28ساعت 8:43 عصر توسط نیره نظرات ( ) |

این روزها عجیب بوی سیب زمینی رو از هوا و زمین و از آدمها میشنوم
دانشمندای مورد قبول بعضیا هم که مهمترین خاصیتهای سیب زمینی رو بررسی کردند به این نتیجه رسیدن که این خوردنی پرخاصیت خوراک آدمهای بی رگ و بی غیرته
حالا چرا؟؟؟؟
به قول نیماپوزخند اصولا این ماده غذایی به دلیل نداشتن رگ ماده ای آرام بخش برای  اعصاب آدمهای بی رگ و بی غیرت و پر ادعاییه که فقط بلدن دم از حقوق و سیاست و پیشرفت بزنن 
البته این خوراک بسیار مغذی برای آدمهایی که عادت دارن خودشون رو به خواب خرگوشی بزنن توصیه میشه!!!!
ناگفته نمونه که معتادان به این عارضه (بی رگی) برای احترام به این شغل شریف اسم فرهنگ رو روی این مرض گذاشتند
تقدیم به همه بی رگ ها


نوشته شده در سه شنبه 90/5/4ساعت 5:54 عصر توسط نیره نظرات ( ) |

سلام آقای مهربونم که فقط گاهی اوقات به خاطرتم! دوست دارم صادقانه بگم که توی لحظه لحظه نفس کشیدنم و حتی توی تمام لحظات فراموشکاری و عصیانم نیاز به دعای سبز تو دارم
دوست دارم اشتباهات منو به حساب این نذاری که دوستت ندارم و نمیخوامت
به حساب این بذار که بچه وقتی دور از پدرش میمونه خیلی گیج و بی خیال میشه
پدر نادیده ام! با تمام وجودم منتظر برگشتنتم منتظر درست شدن کارهای زندگی خودم هستم ولی این رو بدون که هدف و آرمان پدرم خیلی برام مهمتر از آرزوهای بچه گانه خودمه
میدونم که قابل نیستم ولی جون مادرت بیا آقا ما واقعا دیگه خیلی تنها شدیم هر روز داغ عاشورا تازه تر میشه
قربون جد غریبت که با کشته شدنش احکام خدا تعطیل شد و دشمنان دین خدا عزیز و اولیای خدا خوار شدن
توی روز ولادت شما توی یه کشور شیعی توی شهر شیعی نشین، امر به معروف رو وقتی با چاقو جواب میدن!!!!!!!
دل ما به چی خوش باشه آقا!!!!


نوشته شده در سه شنبه 90/4/28ساعت 12:58 عصر توسط نیره نظرات ( ) |

چند روز پیش برام پیامی اومد که یه نمایشگاه با تخفیف نصف قیمت فلان جا برگزار میشه ما هم رفتیم ببینیم
همینطور که قفسه ها رو میگشتم چشمم افتاد با عنوان طنز به زبان عرفان حالا یه چیزی تو همین مایه عنوانش اونقدر برام جذاب بود که فقط فهرستش رو دیدم زود خریدمش
بعد از چند ساعت که فرصت ورق زدنش رو پیدا کردم دیدم که همون خزعبلات بزرگان صوفیه که چه عرض کنم بادکرده های صوفیه رو توش نوشتن بعد هم اسم عارف و عرفان روش گذاشتن
خداییش خنده دار هست ولی نمیشه اسم طنز روش گذاشت چون طنز یه عنوان پرمعناییه واسه خودش
مثل سریالهای شبکه سه که اسم طنز روشونه
اگه انصافو رعایت کرده باشیم میبینیم که 50درصد حرفهای نغز و حکیمانه توشون هست البته درصدش رو از خودم میگم شاید کمترم باشه اما باید دید که این حرفها رو از خودشون زدن یا سرقت معنوی کردن
خیلی از این ادبایی که صوفیا رو بادشون کردن با استفاده از مطالب عرفانی و حرفهای معصومین و استفاده از معارف اهل بیت بوده که تونستن براشون کرامت بتراشند
حالا اگه یکی بگه آقاجون مگه چه اشکالی داره؟ خواستن خلق هنری و ادبی کرده باشن خواستن احادیث رو به صورت هنری بیان کنن شما چرا داغ کردین؟ مثل همین آقایونی که الان اشعار بزرگان ادبیمون رو با احادیث تطبیق میدن
ما هم میگیم خیلی از اینایی که با این حرفها باد کردن شدن اندازه فیل که مثل بامبو با گوشهای درازش پرواز میکنن هم عصر ائمه ما بودن چرا این آقایون ادبا نرفتن سراغ ائمه و رفتن سراغ کسانی که با ائمه مشکل دارن
حالا شما بگین این سرقت معنوی نیست؟ اگه ما هم برای یاد گرفتن عرفان بریم سراغ این آدمها چقدر زیان کردیم
      گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است               طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
امیدوارم زودتر صاحبمون بیاد
                                                     


نوشته شده در جمعه 90/4/17ساعت 12:58 عصر توسط نیره نظرات ( ) |

   1   2   3   4   5      >
Design By : Pars Skin