سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیر بی سلوک

امروز داشتم به این فکر میکردم که اینایی که دنبال آدمای چرتی مثل فلانی راه می افتن که به خدا برسن پیش خودشون چه فکری کردن ، اصلا فکر کردن یا نه؟
البته این رو باید از خودشون پرسید
من خیلیا رو تو ذهن دارم و میتونم بگم که ارزش اینکه تو صورتش تف کنی مثل همون آقای قطبی که به بهانه تشرف ، دختر بیچاره رو ....
واقعا چرا این آدما مقبولن!!!!!!!!!!!!!!!!
نمیخوام راجع کم کاری دیگران مسؤول بگم ، من فعلا با آدمایی مثل خودم هستم مگه ما عقل نداریم
اما بعضی عوامل باعث میشن که که آدم برخلاف منطق عمل کنه
چون محدوده مطالب وب من مختص به نقد صوفیه ست عوامل جذب افراد رو به این فرقه بررسی میکنم


نوشته شده در شنبه 89/9/13ساعت 11:54 صبح توسط نیره نظرات ( ) |

روز عید غدیر هم گذشت روزی که تکلیف رهبری جامعه اسلامی از طرف پیامبر مشخص شده حالا اینکه مسلمونا چه معامله ای با سرنوشت خودشون و دینشون کردن ، بماند .
اما چیزی که این وسط خیلی جالبه اینه که رهبرای صوفیه که تاریخ نون به نرخ روز خوردنشون رو ثابت کرده و ادعای تشیع اصیل کردنشون گوش عالم رو کر کرده ، میخوان راجع به حق آقای مظلوم ما امیرالمؤمنین حرف بزنن ، چه لاتا إلاتی به هم میبافن و یه طوری حرف میزنن که به تیریش قبای هیچکس برنخوره

آقا! هیشکی به اندازه این آقایون صوفی به فکر تقریب مذاهب نیست ، تا جایی که خود مذاهب رو زیر سؤال میبرند ، اصلا گور بابای هر چی مذهب!!!!
مهم اینه که کار و کاسبی ما سر پا وایسه و مردم دور ما باشن و به ما عشریه و حق دست بوسی بدن
نمونه دم دستی رهبرای این فرقه نورعلی تابنده ست
این آقا که قطب فعلی فرقه گنابادیه ست در مورد حق حضرت امیر میگه :
"خلافت حق علی نبود ؛ حق ملت بود و وظیفه علی ؛ یعنی ما مسلمین حق داشتیم که بعد از پیامبر به عنوان جانشین او ، خلیفه ای مثل علی داشته باشیم"
سیاست رو داشتین ، اینطوری اگه بخوای درمورد حق شیعه حرف بزنی که دعوایی نمی مونه، نه سیخ سوخت و نه کباب
البته این گفتن این حرفها از زبون این آقایون یه واقعیت مهم رو که صوفیها انکارش میکنن رو آشکار میکنه
این واقعیت که این فرقه توسط سنی ها و با نیت مقابله با ائمه اطهار شکل گرفته.


فعلا بیا پای منو ببوس امام کیلویی چند

 


نوشته شده در جمعه 89/9/5ساعت 11:16 صبح توسط نیره نظرات ( ) |

 از پدر و فرزندی که اقطاب اخیر فرقه اویسسه هستند تو مطلب قبلی بحث شد یادم رفت بگم  که این بابای محترم که صادق عنقا بود در زمان حیاتشون دو کتاب رو به اسم برادر مرحومش به چاپ رسوند که بعدا معلوم شد نویسنده اش یه بابای فرانسویه که روحش هم از این دزدی خبردار نشده و مسئولین کتابخونه شورای ملی هم کاملا از این قضیه آگاهند دو کتاب با عنوانهای "پدیده فکر" و "از جنین تا جنان".

لازم به ذکره که اوشون حتی زحمت ترجمه اش رو هم نکشیده و کتاب قبلا توسط آقای طباطبایی نائینی ترجمه شده بود ولی این آقای محترم این کتاب رو به اسم برادرش محمد عنقا که خیلی علاقه به احضار ارواح داشت برای شادی روح پرفتوحش به چاپ رسوند دروغ

همین آقای صادق عنقا پسر ورزشکارش رو که کمی هم به عموش رفته رو کرده قطب فعلی فرقه .حالا تصور کنین چه قطبی!!!! یکی که تا قبل از قطبیتش فقط لگدپرونی میکرده باید دست مردم رو بگیره برسونه به خدا!!!!!!

همین آقا چون دید دیگه کار و کاسبیش رو دوست داره و از یه طرف هم احساس وظیفه نسبت به ارثیه آبا و اجدادیش میکرد باشگاهش رو تبدیل کرده به مدیتیشن و هیپنوتیزم و احضار ارواح‏‏‏‏!!!!!!!!

خوبترین جای قضیه اینجاست که همسر این آقا نادر از دست اذیتهای شوهرش که قطب وقته رسما اعلام کرد که بهایی شده .آقا اگه شما واقعا راست میگی و با عالم غیب ارتباط داری ، حالا با هر وسیله ای ، چرا اوضاع خونت رو سر و سامون نمیدی

واقعا بزرگان گفته اند که "پسر کو ندارد نشان از پدر              تو بیگانه خوانش نخوانش پسر"

واقعا این آدمایی که یه روده راست تو شکمشون نیست اصل و نسبشون و شغل و خانواد اش هم معلومه قراره جوونای ما رو به خدا برسونن!!!!!


نوشته شده در سه شنبه 89/9/2ساعت 3:10 عصر توسط نیره نظرات ( ) |

میگن تو روزگارای قدیم یه کفن دزدی بود که داشت نفسای آخرشو میکشید به پسرش گفت : پسر عزیزم من از تو یه خواهشی دارم
پسرش گفت : به دیده منت باباجون تو لب تر کن
کفن دزد گفت: من که برای اون دنیام کاری نکردم عمرم تو کار حرام صرف شده و مطمئنم تو اون دنیا دستم خالیه دوست دارم یه کاری کنی مردم برای من رحمت بفرستن تا نور قبر و قیامتم باشه
آقازادش گفت: دده جان خیالت تخت تخت تو راحت بمیر
آقازاده خلف کفن دزده به شغل شریف پدرش ادامه میده ولی برخلاف پدرش وقتی کفنا رو میدزدیده جسد مرده های بیچاره رو لخت و عور رها میکرده طوری که هر کی می اومد و می دید میگفت : خدا رحمت کنه کفن دزد قبلی رو حداقل آبروی مرده رو حفظ می کرد
قضیه این کفن دزد و پسرش شبیه فرقه های امروز صوفیه که قطبیت رو پشت به پشت حفظ میکنن مبادا به دست نااهل بیفته
نمونه اش فرقه اویسیه ست که آقا صادق عنقا که بساطشو ورچید و رفت اون دنیا آقا پسرش نادرعلی آقا رو که تا چندی پیش فقط یه باشگاه بدنسازی داشت رو قطب عالم امکان کرده که قراره دست سالکین راه حق رو بذاره تو دست خدا
البته بی انصافیه که نگیم اوشون بعد از رسیدن به این درجه باشگاه بدنسازیشو تبدیل به باشگاه مدیتیشن و تمرکز روح و اینجور چیزا کرده
چه میشه کرد آدم نباید از خط ددش فاصله بیگیره فکر کنم این پسره یه کاری کنه که به باباش صد رحمت بفرستن

اینم عکس نادرعلی خان اویسی تو بچگی هاش



نوشته شده در یکشنبه 89/8/30ساعت 3:47 عصر توسط نیره نظرات ( ) |

روز نیایش و عید قربان هم گذشت امیدوارم شما هم اگه اهل سلوکین از این روزها استفاده کافی کرده باشین چون روزایی بود که توی همه ادیان در مورد این که روزای خاصی برای سلوک هستن ، شکی نیست.
اما چیز جالب و مهمش اینه که هر سالکی توی این راه پرپیچ و خم به بزرگان این راه رجوع میکنه ، تا ببینه نحوه حرف زدن اون با خدا چه جوریه؟ چقدر پیش خدا عزیزه
همه آقایون پرادعا و بی ادعا و خوب و بد همه همه معترفن که کسی عزیزتر و دردونه تر از امام حسین پیش خدا نیست اما وقتی این انسان بلندمرتبه و عزیزدردونه خدا ، می ایسته که با خدا حرف بزنه بعد از یه عالمه مقدمه چینی و اظهار کوچکی و حقارت و بندگی پیش خالقش تنها خواسته اش دوری از عذاب جهنم و آتش معصیت و دوری از خداست
اما ببین تفاوت کار از کجاست تا به کجااما یه نمونه کوچیک از ادعاهای این آقایون شاهدباز بی شهود صوفی رو ببینین که طرف چه جوری با خدا پسرخاله شده:
ازش پرسیدن
- مهمترین آرزوت چیه؟
- مهمترین آرزوم اینه که برم جهنم
- واسه چی؟
-آخه اینم شد دعا مرد حسابی؟
- میخوام برم اونجا دم در جهنم خیمه بزنم تا خدا از من حیا کنه و گناهکارا رو عذاب نکنه
اعتماد به نفس رو داشتین بابا تو دیگه کی هستی
اوشونش که صحبتش شد آقای بایزید بسطامی بود قضاوت به عهده خود شما
یا باید بگیم اوشون از امام حسین عزیزتره یا این که دچار خودشیفتگی یا اعتیاد به نفس وافره


نوشته شده در پنج شنبه 89/8/27ساعت 12:8 عصر توسط نیره نظرات ( ) |


همه میدونن که از عرفان و سیر و سلوک حرف زدن چقدر سخته چون هر کسی اهلیت و سوادش رو نداره برخلاف دم زد ، خصوصا بعضی برادرا و خواهرای صوفیه که متصلا پای بساط  دود و دم اند
خب ، چه میشه کرد اینا هم اینطوری با خدا حال میکنن  اما حال کردن چپ اندر قیچی شون با خدا یه طرف دم از عرفان و خداشناسی زدنشون یه طرف.
این آقایون بی حال و دودی صوفی گاهی اونقدر توی دود و دماشون به خدا نزدیک میشن که خدا یواشکی و محرمانه دم گوششون گفته که بابا شما دیگه پسرخاله مایی حالا نمیخواد زیاد نماز بخونین ، همین که پا شدین و به عشق ما یه چرخی زدین هم قبوله.
سیر و سلوکی که با تریاک و حشیش شروع بشه معلومه که آخرش به حذف نماز منجر بشه
اما نباید زیاد هم بی انصاف بود آقایون صوفی نماز هم میخوندند فقط وقت شنیدن صدای ارکست و مزمار به رسم عادت همیشگی کمرشون نمیتونه بی حرکت وایسه و باید یه قری بیان!!!!

                                                                                          

واقعا توی این دود و دما و سیر و سلوکشون خیلی بهشون بد میگذره حیوونکیییییییییییییییاااااااااااااا !!!!!

          




نوشته شده در شنبه 89/8/22ساعت 11:30 صبح توسط نیره نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5      >
Design By : Pars Skin