سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیر بی سلوک

سلام دوستان من خیلی وقته فرصت نکرده بودم به  اینجاها سر بزنم منتها انگار لطف شما شامل حال ما شده بود 
امروز که صفحه نظرات رو دیدم دوباره یه خاطره از کفن دزد مرحوم برام زنده شد
میگن یه روز مامان این کفن دزد پسر داستانمون مریض میشه و به حال احتضار می افته 
کفن دزد ما خیلی ناراحت بالای سر بالین مامان جونش میشینه و  زار زار گریه میکنه
-ننه جون گریه نکن به جای زر زر کردن پاشو یه کفن برا من دست و پا کن
-ننه این که کاری نداره!!!! ناسلامتی شغل ما اینه
-نه ننه یه عمر با پول حروم شما خوردم و پوشیدم دم نزدم اما این آخر عمری دلم میخواد یه کفن حلال برام پیدا کنی. نذار بیشتر از این شرمنده خدا بشم با لباس حلال اون دنیا پیشش برم
-چشم ننه اگه من بچه اون بابام میارم برات
کفن دزد رفت در دکون یه بنده خدایی و به زور یه پارچه کفن ازش خواست طرف نمیداد
کفن دزده عصبانی شد اونقدر طرف رو کتک زد که کفن رو داد
بعد به پارچه فروش گفت: حالا که دادی حلالشم بکن!!!!!!!!! 
طرف گفت: نه حلال نمیکنم 
کفن دزد ما که عزمش رو جزم کرده که حتما یه کفن حلال برا ننه اش جور کنه، یه دست کتک دیگه به عمو پارچه فروش ما زد تا طرف داد زد که حلال کردم 
-ننه پاشو برات کفن حلال آوردم 
-ننه حلاله؟؟؟؟؟؟؟؟
-حلاله حلال برو بپوش بخواب 
نتیجه گیری داستان باشماچشمک 

نماز و مناجات رو با خدا داشته باش انصافا آخرشه!!!!
بد نگذره آقایون!!!!!!!! التماس دعا
                                
                            


نوشته شده در چهارشنبه 90/1/3ساعت 12:44 عصر توسط نیره نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin